فایل های دانشگاهی| تئوری مبتنی بر تبادل نظر رهبر با اعضاء – 8 |
“
تئوری موقعیتی هرسی و بلانچارد
رهبری موقعیتی یک نظریه اقتضایی است که پیروان و زیردستان یک رهبر را مورد توجه قرار میدهد این تأکید بدان سبب است که موفقیت یا اثر بخشی یک رهبر در گرو این حقیقت است که این پیروان هستند که یک رهبر را میپذیرند یا رد میکنند. صرف نظر از آنچه رهبر انجام میدهد، میزان موفقیت او بستگی به چگونگی عمل پیروان دارد. روشی که هرسی و بلانچارد ارائه کردهاند مبتنی بر درجه رشد یا سطح آمادگی پیروان است. آمادگی بازتاب این امر است که یک پیرو تا چه حد تمایل و توانایی برای انجام یک وظیفه دارد. هرسی و بلانچارد چهار مرحله را در کسب این آمادگی مشخص کردهاند:
۱ ـ در این مرحله افراد نه مایلند و نه توانایی آن را دارند که مسئولیت انجام کاری را برعهده گیرند.
۲ ـ در مرحله دوم، افراد توانایی انجام کارها را ندارند ولی این آمادگی و تمایل را دارند که مسئولیت بپذیرند.
۳ ـ در این مرحله افراد توانایی انجام کار را دارند ولی نمیخواهند آنچه را که رهبر میگوید انجام دهند.
۴ ـ در مرحله چهارم افراد هم توانایی لازم را دارند و هم مایلند آنچه را که از آنان خواسته شده انجام دهند.
رهبری موقعیتی از همان دو بعد که فیدلر تعیین کرد استفاده میکند یعنی رفتار رهبر از نظر توجه به کار یا توجه به کارمند.
به هر حال، هرسی و بلانچارد از این هم یک گام پیش تر مینهند، یعنی هر بعد را در یکی از دو انتهای یک طیف قرار میدهند و سپس از ترکیب آن ها چهار شیوه خاص رهبری به وجود میآورند:
ـ دستور دهی ( توجه به کار زیاد ـ توجه به کارمند کم ). رهبر وظایف را تعریف میکند و به کارکنان میگوید که چه کاری را، چگونه، چه وقت و کجا انجام دهند. در این شیوه روی دستورالعمل ها تأکید زیادی میشود.
ـ قبولاندن ( توجه زیاد به کار ـ توجه زیاد به کارمند ). رهبر تا آشنایی بیشتر فرد با وظایفش هنوز هم دستور میدهد ولی توجه او به فرد بیشتر شده است.
ـ مشارکت ( توجه کم به کار ـ توجه زیاد به کارمند ). رهبر و پیرو در تصمیم گیری مشارکت میورزند.
نقش اصلی رهبر تسریع در انجام کار و برقراری ارتباط است.
ـ نمایندگی دادن ( توجه کم به کار ـ توجه کم به کارمند ). در مورد کار و در زمینه حمایت از کارکنان، رهبرهیچ دستورالعمل و بخشنامهای صادر نمیکند ( اعرابی، حمید رفیعی، اسراری ارشاد، ۱۳۸۲، ص ۳۴۹ ).
رفتار رهبر
توجه زیاد به کار و توجه زیاد به روابط
رفتار با توجه به روابط
رشد نیافتگی
رشد یافتگی
S2 S3 توجه زیاد به روابط و توجه کم به کار S1 توجه زیاد به کار و توجه کم به روابط توجه کم به روابط و توجه کم به کار S4 (زیاد) رفتار با توجه به کار (کم) R1
ناتوان و بیمیل
R2
ناتوان و مایل
R3
توانا و بیمیل
R4
توانا و مایل
میزان رشد یا درجه بلوغ پیرو
نمودار ۳ ـ ۲ : الگوی موقعیتی رهبری هرسی و بلانچارد (اعرابی، رفیعی، ارشادی، ۱۳۸۲، ص ۳۵۰ ).
وقتی پیروان به سطح عالی آمادگی میرسند، رهبر نه تنها از میزان کنترل خود بر کارها کم میکند بلکه تلاش میکند تا در رفتار خود نیز تجدید نظر کند و به اصطلاح کمتر از کارمندان حمایت میکند مثلاً در مرحله اول آمادگی، رهبر باید دستورالعمل های روشن و مشخصی به پیروان خود بدهد مانند دستورالعمل های ارائه شده توسط شیوه رهبری دستور دهی. در مرحله دوم، رهبر باید توجه زیادی به کار و کارمند داشته باشد. با توجه زیاد به کار، کمبود آمادگی و تواناییهای کارمندان جبران خواهد شد و با توجه زیاد به کارمندان، آن ها نیز تلاش میکنند تا از نظر روانی محبت های رهبر را جبران کنند و به خواستههایش جامه عمل بپوشانند.
در مرحله سوم، مسائل انگیزشی مطرح میشوند که در اجرای شیوه رهبری مشارکتی، به بهترین نحو حل خواهد شد و سرانجام در مرحله چهارم رهبر نباید کار چندان زیادی انجام دهد زیرا پیروان هم تمایل دارند وهم میتوانند مسئولیت ها را بپذیرند ( همان منبع، ص ۳۵۰ ).
تئوری مبتنی بر تبادل نظر رهبر با اعضاء
«جورج گرائن»[۴۲] و همکارانش تئوری مبتنی بر تبادل نظر رهبر با اعضا را ارائه کردند. در تئوری مذبور چنین استدلال میشود که رهبر در اثر فشارهای زمانه میکوشد تا با گروه کوچکی از زیردستان یک رابطه ویژه برقرار کند. او یک گروه صمیمیتشکیل میدهد که آن ها را گروه غیر رسمییا خودمانی مینامند. اعضای این گروه مورد اعتماد هستند و از امتیازات ویژهای برخوردارند. این گروه سایراعضای سازمان را «رسمی» یا « غیر» مینامند. اعضای خودمانی از نظر جنسی، سن و شخصیت با رهبر سازگاری بیشتری دارند یا این که اعضای رسمیبا رهبر تجانس زیادی ندارند. با توجه به تئوری مبتنی بر تبادل نظر رهبر با اعضاء میتوان پیشبینی کرد که اعضای گروه «خودمانی» عملکرد بسیار بهتری دارند، جابجایی آنان کمتر است و نسبت به رئیس خود رضایت بیشتری دارند (رابینز،۱۳۸۴، ص ص ۴ و۶۶۳).
تئوری مسیر ـ هدف
تئوری مسیر هدف که در سال های ۱۹۷۰ به وسیله «مارتین»[۴۳] «ایوانز»[۴۴] و «رابرت هاوس»[۴۵] ابداع شد، دارای نگرشی اقتضایی است، ولی نقطه تمرکز و تأکید آن به جای صفات ثابت رهبر، موقعیت و رفتارهای رهبر میباشد. بنابرین تئوری مسیر ـ هدف امکان تطبیق رهبر با موقعیت را فراهم میسازد. مهم ترین عامل توانایی رهبر در دادن پاداش است و تعیین این موضوع که زیردستان چه باید بکنند تا به چنین پاداشی برسند. از این رو رهبران میتوانند هدفها، یعنی پاداشها را تعیین کنند و مسیرهای رسیدن به آن ها را مشخص نمایند. سبک یا شیوهای از رهبری اثر بخش خواهد بود که بتواند به زیردستان همان پاداشی را بدهد که خواستار یا در آرزوی آن هستند.
تئوری مسیر ـ هدف چهارنوع رفتار تحت عناوین هدایتی، حمایتی، مشارکتی و موفقیت خواهی را به رهبر معرفی میکند:
ـ رهبری هدایتی : رهبر به زیردستانش میگوید که چه انتظارهایی از آن ها دارد. راهنمایی لازم را درباره چگونگی انجام وظایف ارائه میدهد، کاری را که باید انجام شود برنامه ریزی میکند، معیارهای معینی را برای عملکرد زیردستانش حفظ میکند.
ـ رهبری حمایتی : رفتار رهبر دوستانه است و به وضعیت اجتماعی، رفاه و نیازهای زیردستانش توجه میکند.
ـ رهبری مشارکتی : رهبر با زیردستانش درباره موضوع ها مشورت میکند و پیشنهادهای آن ها را قبل از تصمیم گیری مورد توجه قرار میدهد.
ـ رهبر موفقیت خواه : هدفهای تلاش برانگیز تعیین میکند، از زیر دستانش انتظار دارد در بالاترین سطح تلاش کنند و اطمینان زیادی دارد که زیردستان تلاش میکنند و هدفها را تحقق میبخشند.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-17] [ 02:41:00 ب.ظ ]
|