تاریخچه برند |
در روزگاران گذشته نیز نامهای تجاری به شکل نامحسوس در زندگی انسانها وجود داشتهاند (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۳). قرنهاست علم برندسازی بهعنوان ابزاری برای ایجاد تمایز میان کالاهای یک تولیدکننده از سایر تولیدکنندگان مطرح است. در واقع واژهی برند از واژهای در زبان اسکاندیناوی قدیم تحت عنوان برندر (بهمعنای داغ کردن و سوزاندن) ریشه میگیرد. آن زمان (و امروزه) دامداران برای متمایز ساختن حیوانات خود از سایرین، مهر مشخصی را روی بدنشان داغ میکردند (کلر، ۱۳۸۹: ۴). تقریبا از حدود ۳۰۰۰ سال پیش، صنعتکاران هندی، بر روی تولیداتشان امضای فرد را حک کرده، آنرا به کشورهای دیگر مانند ایران صادر میکردند. پیشینه حضور یک نام پارسی، بر روی محصولی نیز به بیش از ۷۰۰ سال پیش میرسد (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۳).
۲-۳-۳- از عصر تولیدگرایی به عصر برندمحوری
کارخانهها و شرکتهای تولیدی از اواخر قرن هجدهم، با انقلاب صنعتی پا به عرصهی وجود گذاشتند، تا بهحال با چهار دوره روبه رو بودهاند: در دورهی نخست که تا اوایل دههی ۵۰ میلادی ادامه داشت، نگرش تولیدمدار نگرش غالب در سازمانها بود. در این زمان به دلیل عدم توازن بین عرضه و تقاضا، هرچه از سوی تولیدکنندگان وارد بازار میشد، مصرفکنندگان به اجبار از آن استفاده میکردند. تولید و اثربخشی در این دوره اهمیت بسیاری داشت.
در دورهی دوم که از اواسط دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، نگرش فروشمدار مورد توجه قرار گرفت. در این دوره، هدف تنها فروش تولیدات شرکت بود.
دورهی سوم که از اوایل دهه ۱۹۷۰ آغاز شد، به عصر بازاریابیمدار شهرت یافت و درواقع علم بازاریابی در این عصر شکل گرفت، نیازها و خواستههای مشتریان مورد توجه قرار گرفت، پژوهشهای بازاریابی اهمیت یافت و شرکتها متوجه شدند که اگر محصولهایشان با خواستههای مشتریان همخوانی نداشته باشد، کاری از پیش نمیبرند. در این دوران، شرکتها دریافتند که تنها توجه به مسائل تولید و فروش، دیگر کافی نخواهد بود. عصر بازارایابی آغازگر رویکرد جدیدی در نگرش شرکتها به بازار، به مصرفکنندگان و در عین حال مقدمهای برای ورود به عصر حاضر بود که عصر برندمحوری نامیده میشود. اکنون ما در دورهی چهارم که عصر برندسازی است بهسر میبریم (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۲).
۲-۳-۴- اهمیت برند
یکی از با ارزشترین داراییهای هر شرکت برند آن شرکت میباشد. هرچه ارزش برند در ذهن مشتریان بیشتر باشد، شرکت میتواند در سایه آن منافع بیشتری را از مشتریان کسب کند (کرباسی و یاردل، ۱۳۹۰). برند و اعتبار شرکت میتواند تأثیر زیادی بر روی فرآیند خرید داشته باشد. شرکتها باید تمرکز بیشتری بر روی برند نسبت به محصول داشته باشند. برندها در بسیاری از بازارهای خدماتی و همچنین در کسب وکارهایی که به تکنولوژی تولید محصولات نیاز دارند نقش اصلی را بازی میکنند. چرا که امروزه افراد با برندها زندگی میکنند، ذهنیتها براساس برند شکل میگیرد، براساس برند انتخاب میشود و در نهایت قضاوتها نیز براساس برند است. بنابراین، برند تجلیِ فکر، اندیشه، هویت، خلاقیت، نوآوری، مهارت، اعتبار، شهرت و توانمندی شرکت است (نیومیر و مارتی، ۱۳۸۸).
برندها در زندگی روزمرهی مصرفکنندگان در همهجا حاضر هستند (آلبرت و همکاران، ۲۰۰۸). برندهای قوی منجر به جریان درآمدی بالاتر در کوتاهمدت و بلندمدت میگردند. امروزه برندسازی (آفرینش برند)، مهمترین بخش تجارت است. این تجارت در هر زمینهای که باشد، از بانکداری گرفته تا فروش اسباببازی، در نهایت برند آن حرفه است که گویای موفقیت یا شکست آن خواهد بود. موفقیت برند مساوی با موفقیت خود تجارت است (هیگ، ۱۳۸۷: ۱). فرآیند برند شدن یک نام، یک لوگو، یک شعار یا یک طرح خاص، مستلزم گذشت زمان، کار بسیار و تبلیغات، گسترده است. برند برای مشتریان، انرژی مثبت ایجاد و تصورات خوبی را تداعی میکند (پورخصالیان، ۱۳۸۶: ۲۰). تعداد قابل توجهی از مشتریان حتی در صورتیکه خدمات جانشین دیگری با قیمتهای پایینتری در بازار عرضه شود، متقاضی همین برند خواهند بود و خدمات جانشین را نخواهند پذیرفت. اگر شرکتی یک برند را فقط در حد یک اسم درنظر بگیرد، کاربرد عمیقی را که برند میتواند در بازاریابی داشته باشد را درک نخواهد کرد (اسماعیل پور، ۱۳۸۴: ۱۸۸).
شرکتها بهواسطه برند یک برتریِ استراتژیک در تجارت بهدست میآورند. بعضی معتقدند که برند در رضایت مشتری از کالا و خدمات خریداری شده تاثیرگذار است و فوق العاده مهم میباشد (جوانمرد و سلطان زاده، ۱۳۸۸). برند میتواند بر ارزش هر محصول بیفزاید و از راههای مختلف میتواند به خریدار کمک کند. برند به مصرفکننده کمک میکند محصولاتی را که مفید میداند، شناسایی کند. خریداری که همیشه محصولی با یک نوع برند میخرد، خوب میداند که هرگاه این محصول را بخرد، دارای ویژگی، مزایا و کیفیت مشخصی خواهند بود. همچنین برند مبنایی میشود که میتوان بر اساس آن، درباره ویژگیهای خاص یک محصول صحبت کرد. برند شرکت فروشنده باعث میشود که ویژگیهای منحصربهفرد محصول، از نظر قانونی مصون و محفوظ بماند، چون در غیر این صورت شرکتهای رقیب نسخه دومی از آن به بازار عرضه خواهند کرد. گذشته از این، برند به شرکت فروشنده این امکان را میدهد که بازارها را تقسیمبندی کند. تصویر ذهنی مثبت از یک برند منجر به افزایش سهم بیشتری از بازار میشود (موسوی و همکاران، ۱۳۸۶). برند یک خدمت از نظر مشتریان جزء مهمی از خدمت است و تعیین برند به فایده و ارزش خدمت میافزاید. در سال ۲۰۰۴، آزمونی در خصوص مقایسه طعم نوشابههای پپسی و کوکا انجام شد. در مرحلهی اول، از افراد خواسته شد تا نوشابهها را با چشم بسته بنوشند و نظر خود را راجع به طعم آنها بگویند. تنها ۴۴% افراد، طعم کوکا را بهتر از پپسی دانستند. این امر، نمونه سادهای از تأثیر برند بهعنوان عامل ارزشافزا در بازار است (جوانمرد و سلطان زاده، ۱۳۸۸).
برند عاملی کلیدی و تعیین کننده در ارزش شرکت و ارزش بازار سهام است. مثلاً برند کوکاکولا که طی چند سال اخیر، در صدر برترین برندهای صنعت نوشابهسازی قرار داشته است، ارزشی معادل ۵/۶۷ میلیارد دلار دارد که معادل ۶۴ درصد ارزش بازار این شرکت میشود (حسینی و همکاران، ۱۳۸۸). صحنه رقابت امروزی، بیشتر به میدان نبرد شباهت دارد تا به صحنه عرضه و تقاضا. برند بهعنوان رکن و اساس بازی رقابتی امروز، عنصری است که باید به دقت تعریف، ایجاد و مدیریت شود تا سازمان و شرکتها بتوانند با تکیه بر این ستون خیمهگاه کسب و کار خود، هرچه بیشتر سودآوری را رقم بزنند (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۱).
برای یک مشتری بالقوه، یک برند، یک راهنمای مهم است. برند نظیر پول، معامله را تسهیل میکند. نامهای تجاری و قیمتها، کار محصولات را از نظر درک آنها و از بین بردن بلاتکلیفی راحتتر میکند (کپفرر، ۱۳۸۵: ۲۰). برای سازمانها دو راه وجود دارد؛ یا برندسازی انجام دهند و یا در جهنم کالا بمیرند. شرکتها یا باید برندهای قوی خلق کنند یا بر اساس قیمت رقابت کنند. رقابت بر اساس قیمت، همانند رقابت در جهنم کالاهاست. ساخت برند، یک گزینه از بین هزاران گزینه نیست، بلکه تنها گزینه است (یواکیمز تالر، ۱۳۸۷). برندسازی باید از مدیران ارشد سازمان آغاز شود؛ دلیل رشد برندها در همین نکته است. محصولات معرفی میشوند، زندگی میکنند و ناپدید میشوند. اما نامهای تجاری باقی میمانند (کپفرر، ۱۳۸۵).
۲-۳-۵- تعریف برند
برند مجموعهای از ویژگیهای واقعی و احساسی میباشد که در ارتباط با ویژگیهای شناخته شدهی محصول یا خدمت است (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۱). از برند بهعنوان نماد خوشنامی سازمان یاد میشود. تاکنون تعریفهای متعددی از برند ارائه شده است.
انجمن بازاریابی آمریکا برند را چنین تعریف میکند: برند، یک نام، اصطلاح، علامت، نشان یا طرح یا ترکیبی از اینهاست که برای شناسایی کالاها یا خدمات یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان و متمایزکردن این کالاها و یا خدمات از کالاها یا خدمات رقبا بهکار میرود. بهطور خلاصه برند، سببِ شناسایی فروشنده یا سازنده میشود. برند میتواند یک نام، یک علامت تجاری، نشان و یا سمبل دیگری باشد. یک برند تعهد دائمی یک فروشنده برای ارائهی مجموعهای از ویژگیها، مزایا و خدمات خاصی را به خریداران میرساند (کاتلر، ۱۳۸۹: ۴۸۲).
از دیدگاه کسب و کار میتوان گفت که برند: هر نامی است که مستقیماً بهدلیل فروش کالاها و یا خدمات مورد استفاده قرار میگیرد. برند، علاوه بر یک نام، همیشه جلوهای تصویری نیز از خود ارائه میدهد. بهعبارتدیگر نوعی نماد، طرح علامت تجاری و نیز یک نشان تجاری منحصربهفرد است. بنابراین میتوان تعریف استاندارد برند را اینگونه عنوان کرد: برند، نام و یا نمادی است که با هدف فروش محصولات یا خدمات بهکار برده میشود. از دیدگاه ذینفعان، برند نام یا نمادی است که سازمان آن را، با هدف ارزشآفرینی برای ذینفعان خود بهکار میبرد (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۲).
یکی از بهترین تعاریف برند، توسط گراندر و لوی در سال ۱۹۹۵ ارائه شده است: “برند مفهومی پیچیده است که دامنهی متنوعی از ایدهها و ویژگیها را دربرمیگیرد. برند نه تنها با استفاده از آهنگ خود (و معنی و مفهوم لغوی خود) بلکه مهمتر از آن با استفاده از هر عاملی که در طول زمان با آن آمیختهاند و در جامعه بهصورت هویتی اجتماعی و شناختهشده نمود یافته، با مشتری سخن میگوید". استفن کینگ معتقد است: ” محصول چیزی است که در کارخانه تولید میشود و برند، آن چیزی است که مشتری خریداری میکند” (میلر و مور، ۱۳۸۵: ۱۴-۱۳). محصولاتی که همخوانی بسیار زیادی با نیازهای مصرفکنندگان دارند، تبدیل به برند میشوند (بویل، ۲۰۰۷). یک برند، چکیدهای است از هویت، اصالت، ویژگی و تفاوت (کپفرر، ۱۳۸۵: ۲۰). برند، مجموعهای از برداشتهای ذهنی است که در ذهن مصرفکننده تداعی میشود. برند مفهومی بسیار پیچیده است و در عین حال ساده و قابل فهم. یک برند؛ یک نماد، یک واژه، یک شیء و یک مفهوم است؛ همه جا و همزمان (به آبادی، ۱۳۸۸: ۲۶). برند، چیزی است که مصرفکننده نسبت به محصول، خدمت و یا شرکتی خاص، عمیقاً احساس میکند. مردم برندها را میسازند تا به شلوغی و ازدحام محیط نظم ببخشند (نیومیر، ۱۳۸۸: ۲۳).
از دیدگاه مصرفکننده، برند میتواند بهعنوان برآیند تمامی تجارب قبلی او تعریف شود که در تمامی نقاط ارتباط با مصرفکننده، ایجاد میشود. از یکسو برند بهعنوان یک گارانتی معتبر برای کالا یا خدمات عمل میکند و اجازه میدهد تا مصرفکننده بهروشنی محصولات را از طریق ارزش ارائه شده تشخیص دهد (قودسوار، ۲۰۰۸). امروزه برای سازمانها، برند اگر همتراز با داراییهای مادی و فناورانه آنها ارزشمند نباشد، بیتردید کم ارزشتر از آنها نیست. بههمینسبب، بسیاری از سازمانها برای حفظ و ارتقای جایگاهشان، حتی در داخل ساختارهای سازمانی خود، مدیریتی بهعنوان مدیریت برند پیشبینی کردهاند.
.Brander
.Albert
.Branding
.The American Marketing Association
.Grander & levy
.Stephen King
.Boyle
.Ghodeswar
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-02-31] [ 08:39:00 ب.ظ ]
|