بخش سوم بُعد اجتماعی است که میتواند شامل تعاملات مجازی بین مشتریان و نیز بین مشتریان و شرکت باشد. تجربه احساسات مشتری بر روی مؤلفههای انسانی مدیریت ارتباط با مشتری که شامل رضایت، تعهد، رضایت از خرید و عوامل دیگر میباشد، موثر است. بُعد اجتماعی را میتوان از زوایای زیر بررسی نمود:
الف) تعاملات با ذینفعان: ذینفع، فرد یا گروهی که میتواند بر تحقق اهداف سازمان تأثیر گذارد و از آن متأثر شود (فریمن[۱]، ۱۹۸۴). نظریه ذینفعان، سازمان را مرکب از ائتلافهای فرعی دارای تقاضاهای ناهمخوان بر می شمارد. مدیریت کارآمد ذینفعان به سازمان نوعی مزیت رقابتی میدهد. به عبارتی دیگر سازمانی که مسئله تعهد خود را به صورت کارایی حل کند، دارای نوعی مزیت رقابتی نسبت به سازمانهایی است چنین کاری را صورت نمیدهند. این آگاهی با ابزار «تجزیه و تحلیل ذینفعان» به بهترین وجه موفق میشود، که وسیلهای برای شناخت ذینفعان (یا بازیگران) کلیدی درون سازمان، تجزیه و تحلیل نقش بالقوه هر ذینفع نسبت به طرحهای مدیریت ارتباط با مشتری، و تدوین طرحی برای مدیریت فوق فعال ارتباط با ذینفعان است (اُکر، ۲۰۰۳).
ب) مشتری: کلید رشد کسب و کار، در ارتباط موفق آن با مشتری نهفته است؛ این کار شامل شناخت و ردیابی نیازها، رفتارها، چرخه زندگی مشتری و تجزیه و تحلیل بخش مشتری در مدیریت استراتژیک بازار (محیط خارجی) بوده و همچنین مستلزم استفاده از این اطلاعات در جهت ایجاد ارزش برای مشتری میباشد. از مهمترین روندهایی که موجب ارتباط ارزش آفرین با مشتری میشود میتوان به سرعت ارائه خدمات، خوش خدمتی، یکپارچهسازی، سهولت استفاده و رضایت مشتری اشاره نمود.
ج) دانش قلمرو کاری: در چهارچوب مدیریت ارتباط با مشتری، دانش مشترک قلمرو کاری به دانشی اطلاق میشود که مشتریان با واحدهای کسب و کار مواجهند که به رسالت، اهداف و طرحهای یکدیگر، همین طور درک فراگیر آن ها از سازمان احترام میگذارند. همین طور، این اصطلاح به دانشی اطلاق میشود که مدیران اجرایی تکنولوژی اطلاعات از واحدهای سازمانی، دانش کارکردی و از عملیات آن، دانش جهانی دارند. برخی از صاحب نظران دانش مشترک قلمرو کاری را مقدمه مؤثر ارتباطات و همترازی میدانند و به مدیران پیشنهاد میکنند که روشهایی را که در آن دانش مشترک قلمرو کاری ایجاد میشود بررسی کنند (گری، ۲۰۰۱).
د) فرهنگ: بدون شک عامل فرهنگ سازمان عامل محوری در تعیین آمادگی سازمان برای اجرای طرحهای مدیریت ارتباط با مشتری است. فرهنگ سازمانی از سه جزء تشکیل شده است:
- مجموعهای از ارزشهای مشترک یا باورهای غالب که اولویتهای سازمان را تعریف میکند.
- مجموعهای از اصول پذیرفته شده مربوط به رفتار.
- نمادها و فعالیتهای نمادین مورد استفاده برای توسعه و پرورش ارزشهای مشترک (آکر، ۱۳۸۶).
مدیریت ارتباط با مشتری در سراسر سازمان به کارکنان نوعی نگرش فراگیر و سازگار نسبت به مشتریان موسسه تقدیم میکند. پس فرهنگ مناسب سازمانی شاید فرهنگی باشد که اطلاعات دارای کیفیت بالای مشتریان را به نحوی بین کارکنان به اشتراک گذارد که مخازن غنی دانش مشتری حفظ و نگهداری شود و برای تمامی کارکنان در دسترس باشد.
فرهنگ سازمانی راه حل کلیدی برای اجرای استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری ایجاد میکند. زیرا یک نیروی قدرتمند نظیر فرهنگ سازمانی متمرکز، انگیزه و هنجارهایی را پدید میآورد. استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری بر سیستم ارائه خدمات یا پشتیبانی از مشتری تمرکز مینماید. یک فرهنگ اگر با ساختار و عوامل انسانی مورد نیاز برای استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری هماهنگ باشد به عنوان نیروی پشتیبانی برای سازمان محسوب میشود و اگر هماهنگی وجود نداشته باشد، انگیزهها و هنجارهای فرهنگی میتواند استراتژی را به مرحله نابودی بکشاند.
ه) کارکنان: کارکنان شرکت باید در زمینه تعامل و تماس با مشتریان، دورههای تخصصی و کاربردی را آموزش ببینند تا توانائی ارتباط مؤثر ارتباط با مشتریان را کسب نموده و ضمناً قادر به استفاده از فناوریهای جدید نیز باشند. همچنین ایجاد انگیزه در کارکنان و ارتقای مهارتهای آنان به وسیله اعطای انواع پاداشهای مادی و معنوی، موجب تشویق و دلگرمی آنان و در نهایت بذل توجه و تلاش، جدیّت و کوشش همه جانبه برای جذب و نگهداری مشتریان خواهد بود.
۲-۵-۳-۳- بعد فناوری مدیریت ارتباط با مشتری
مهمترین بخش این مدل، فناوری مدیریت ارتباط با مشتری است. فناوریهای جدید ارتباط بین مشتریان و شرکتها را تغییر دادهاند. محیطهای مجازی به منظور پشتیبانی از تعاملات و تبادل اطلاعات از میان کانالهای ارتباطی پیوسته توسعه یافتند. ۳ نوع فناوری وجود دارد:
۱: فناوری تأثیرپذیر[۲]: مثل اتاقهای گفتگو، تابلوی اعلانات و غیره.
۲: فناوری تأثیرگذار[۳]: مثل نرمافزار سفارشدهنده و فهرستدهنده محصولات.
۳: فناوری تعاملی[۴]: مثل پست الکترونیکی، فکس، تلفن، وب سایت و …. دانش و تکنولوژیهای جدید برای مشتریان و فروشندهها مفید هستند.
همچنین میتوان بعد فناوری اطلاعات را از چهار منظر زیر بررسی نمود:
الف) برنامه های کاربردی مدیریت ارتباط با مشتری: توسعه تجاری نرمافزاری مدیریت ارتباط با مشتری به پیروی از سیستمهای در مقیاس بزرگ ERP، مدیریت مشتریان را به صورت یک استراتژی کسب و کار در میآورد. بستههای نرم افزاری سه بخشی مدیریت ارتباط با مشتری مجموعه جامعی از فناوریهایی برای مدیریت ارتباط با مشتریان فعلی و بالقوه، شرکای سازمان در بازاریابی، فروش، خدمات به مشتری، بدون توجه به کانال، ارتباطات فراهم میآورند. احتمال موفقیت بستگی به کاهش حیطه پروژه، پیچیدگی و سفارشیسازی برنامه کاربردی دارد.
ب) ظرفیت فنآوری اطلاعات سازمان و زیرساختها: عوامل اصلی موفقیت اجرای سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتری را میتوان مدیریت پروژه برشمرد که مدیر پروژه باید مدیری چند مهارته دارای تخصصهایی در زمینههای فنی، کسب و کار و مدیریت تغییر باشد. تحقیقات نشان داده است برای موفقیت طرحهای مدیریت ارتباط با مشتری، وجود گروههایی مرکب از متخصصین واحدهای کسب و کار، فن آوری اطلاعات و همین طور متخصصانی از مشاوران و فروشندگان حیاتی است. ساختار، استانداردها و مدلهای مناسب داده های برای پشتیبانی از عملکرد سازمانی داده ها در ذخیره دانش سازمان لازم میباشد. زیرساخت ضروری مدیریت ارتباط با مشتری یعنی شبکههای ارتباطات، بانکهای اطلاعاتی، سرورهای کامپیوتری و Clientها همگی باید با یکدیگر همکاری کنند.
ج) مدیریت دانش: پایگاه دادهی سازمان، دارایی و منبع کلیدی آن محسوب میشود که براساس آن گفته میشود مدیریت دانش، فرایند مدیریت (جمعآوری، بازنمایی و موجود ساختن) اطلاعات و تخصصهای موجود در سازمان است. سازمانها نیازمند جستجو و اصلاح روشهای مدیریت دادههای حاصله از مدیریت ارتباط با مشتری میباشند تا اطلاعات ارزشمندی را از مشتریانشان به دست آورند. تحقق این ارزش در چارچوب مشتریگرایی مستلزم آن است که دادهها و اطلاعات مربوط به مشتریان در سرتاسر سازمان یعنی فرایندهای کسب و کار، سیستمهای کاربردی پسخوان و پیشخوان، همین طور نقاط تماس آنلاین و آفلاین یکپارچه شود. محققان نشان میدهند که این تلاشها نیازمند شناسایی، جمعآوری و یکپارچهسازی شکلهای مختلفی از دادههای غالباً پراکنده در درون انبارهای دانش است. این امر به معنی یکپارچهسازی دادههای تحقیقات، مشتریان، بازاریابی و عملیات، و نیز سنجش درونی و اطلاعات بازاریابی فعالیت خود، رقیبان و مشتریان است. قابلیت انبارسازی دادهها عامل مهم توانمندسازی مدیریت دانش است. ساختار، استانداردها و مدلهای مناسب داده برای پشتیبانی از عملکرد سازمانی دادهها در انبار دانش سازمان لازم میباشد. زیر ساخت ضروری مدیریت ارتباط با مشتری یعنی شبکههای ارتباطات، انبارهای دادهها، سکوهای کامپیوتری، سرورهای شبکه، همگی باید با یکدیگر همکاری کنند (الهی و حیدری، ۱۳۸۴).
در مجموع و با توجه به موارد ذکر شده و مرور ادبیات مربوط به مدیریت ارتباط با مشتری، مراحل اجرای CRM را میتوان به چند مرحله تقسیم نمود که عبارتند از:
- تجزیه و تحلیل نیازهای سازمان و مشتری،
- طراحی و ایجاد استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری،
- طراحی مجدد فعالیتها با در نظر گرفتن استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری،
- مهندسی مجدد فرایندهای کاری،
- انتخاب نرمافزار مناسب،
- ارزیابی و کنترل پس از اجرا.
هدف از ایجاد استراتژیهای کسب و کار مشتری مدارانه، برنامه ریزی برای تعیین استراتژیها و فرصتهایی است که شرایط برنده - برنده را در فضای رقابتی ایجاد کند. اجرای راهبرد کسب و کار مشتری مدارانه مستلزم ایجاد تغییرات در نحوه انجام تعاملات و به طور کلی ساختار تجاری آن شرکت است. در این راه باید نقش بخشها و واحدهایی که با مشتری تعامل دارند، به درستی روشن و مشخص شود کدام واحد میتواند ارزش افزوده بیشتری را برای مشتری ایجاد کند. طراحی مجدد فعالیتهای کاربردی و مهندسی مجدد فرایندها، با هدف کاهش هزینه های غیر ضروری مشتری و افزایش رو به بهبود میزان خدمات به مشتری انجام میشود. در واقع، فرایندهایی که دوباره تعریف شده اند باید بتوانند تمام فعالیتها را به سمتی هدایت کنند که مرکز توجه این فعالیتها، رضایتمندی مشتری باشد. بازنگری زنجیره فعالیتها در فرایند باید به طور مرتب تکرار شود؛ در این میان، انتخاب یک نرمافزار مناسب برای تسهیل و خودکارسازی فرایندها تا جایی که امکان دارد، بسیار با اهمیت است. باید توجه داشت تنها با خرید و نصب یک نرمافزار CRMمزایای مدیریت ارتباط با مشتری محقق نخواهد شد، بلکه برای کاربردی نمودن رویکرد مدیریت ارتباط با مشتری و اثربخش نمودن آن، سازمان
باید به موارد زیر توجه کند:
۱: پیشتر تصمیم گرفته باشد که به دنبال کدام یک از اطلاعات مشتری است و نیز از جمعبندی این اطلاعات چه چیزی را دنبال میکند. به عنوان مثال برخی مؤسسات شرایط زندگی مشتریان خود را به دقت پیگیری میکنند تا بتوانند خدمات بانکی مناسبی نظیر رهن یا اجاره را در مواقع مناسب به آن ها ارائه کنند تا نیازهای آن ها را به بهترین شکل پاسخ دهند.
۲: به منابع مختلفی که از طریق آن ها اطلاعات مشتریان وارد سازمان میشود توجه داشته باشد و مشخص کند که در حال حاضر این دادهها در کجا و به چه شکل ذخیره شده و چگونه مورد استفاده قرار میگیرد. مثلاً ممکن است سازمان از طریق نامه نگاری، وب سایت، مراکز تلفنی ارتباط با مشتری، تیمهای سیار فروش و بازاریابی و تبلیغات با مشتریان خود تعامل داشته باشد. سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتری قادرند تا این نقاط را به هم متصل کنند. اطلاعات جمعآوری شده بین سیستمهای عملیاتی (فروش و انبار) و سیستمهای تحلیلکننده اطلاعات رد و بدل شده و میتوانند قالبهای موجود در آن ها را استخراج و مرتب کنند.
۳: تحلیلگران سازمان از طریق اطلاعات به دست آمده قادر خواهند بود تا تصویر جامعی از هر مشتری و حوزه هایی که به خدمات بیشتر و بهتر نیاز دارند به دست آورند (عباسی، ۱۳۸۹).
۲-۶- اثرات پیادهسازی مدیریت ارتباط با مشتری بر ساختار سازمان
زمانی که سازمانها از مؤسسات سنتی محصولگرا به مؤسسات مشتریگرا حرکت مینمایند، نیاز به زیر ساختهای جدیدی جهت حمایت از فرآیندهای خود دارند. براساس نظرات موجود، دشوارترین بخش این انتقال تطابق سازمان و افراد استفادهکننده از آن است. افزون بر این سازمانی که چنین تغییراتی را ایجاد مینماید باید ۵ مؤلفه زیر را مد نظر قرار دهد:
الف) اتوماسیون[۵]: اتوماسیون به ایجاد دفاتر دیجیتال بدون کاغذ اطلاق می شود. این امر به این لحاظ که تمامی اطلاعات را یکجا در بر میگیرد، کارکنان را قادر به ارائه خدمات بهتر به مشتریان مینماید.
ب) فرسایش: این مؤلفه شرکتها را وادار میسازد تا سهم عظیمی از کارکنان خود را با چهره های تازهای جابجا نمایند که براساس تمایل به کار در محیط مشتری محوری استخدام گردیدهاند. این امر در سازمانها به سادگی و با گردش شغلی صورت گرفته و لذا مهندسی مجدد می تواند بدون صرف زمان طولانی محقق گردد.
ج) سازماندهی مجدّد: در سازماندهی مجدّد سازمانها باید دیوانسالاری خود را که حول برخی از بخشها وجود دارد بشکند. بیشتر سازمانها دارای ارتباطات افقی ضعیف میباشند. که در آن تعداد محدودی از کارکنان دارای تصور روشن از کل سازمان میباشند.
د) آموزش: آموزش به مدیران اجازه میدهد تا کارکنان سازمان را در نقاطی تخصصیسازی نمایند که بتوانند تصمیمات روزمره خود را با حداقل نهادههای دریافتی از سوی مدیریت ارشد اتخاذ نمایند.
ه) توانمندسازی: این مؤلفه تغییر سازمانی به آزادی کارکنان از ذهنیت خط تولید اطلاق می شود که سبب تمرکز کارکنان به امور مربوط به مشتریان می شود. علاوه بر این ساختارهای قدرت و اطلاعات در سازمانها غالباً بزرگترین منبع اجرای موفق مدیریت ارتباط با مشتری است.
سازماندهی براساس مدیریت تولید مهمترین امر این مسأله است، زیرا سازمان می تواند تعداد عظیمی از مدیران محصول را که از همان پایگاه اطلاعات مشتری استفاده می کنند دارا باشد. به همین دلیل آنها خواست کمی برای تقسیم اطلاعات مشتریان دارند؛ لذا انحلال سازمانهای قدیمی قدرت جهت تضمین جریان اطلاعات در سازمان و نیز برای ارائه محصولات مورد نیاز مشتریان الزامی است (موتمنی، ۱۳۸۸).
۲-۷- عوامل کلیدی در اجرای موفق مدیریت ارتباط با مشتری
همانطور که قبلاً هم اشاره شد، مشتریان بهترین دارائی یک سازمان هستند و تعداد رو به افزایش سازمانها، اهمیت مشتری محور شدن را در دنیای رقابتی امروز نشان میدهد. همچنین سازمانها باید دانایی درباره مشتریان، محصولات و خدمات را به صورت درون سازمانی (وظایف مختلف سازمان) و به صورت بیرونی (نقاط تماس با مشتریان) ایجاد کنند. بنابراین، مدیران سازمان به سمت آگاهی یافتن نسبت به فاکتورهای مهم موفقیت مدیریت ارتباط با مشتریان خود کشیده میشوند (گرینبرگ، ۲۰۰۲). گمسون در سال ۲۰۰۲، مدیریت ارتباط با مشتریان را به عنوان یک قاعده ضروری برای سازمانهایی که نیازمند توسعه و پیشرفت بیشتری است، قلمداد می کند و در این زمینه، شناسایی ابعاد کلیدی مدیریت ارتباط با مشتری را بسیار مهم میداند. دیدگاههای مختلف در مورد نکات اساسی در اجرای موفق مدیریت ارتباط با مشتری عبارتند از:
۲-۷-۱- عوامل موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری از دیدگاه برادشاو و براش
برادشاو و براش معتقدند که در دنیایی که اینترنت در آن با سرعت در حال تحول است حتی سازمانهای مشتریگرا برای برخورداری از مدیریت قابل قبول ارتباط با مشتری، میبایست سه اصل مهم زیر را مدنظر داشته باشند:
- استقرار سیستم مدیریت ارتباط با مشتری در بخش اجرایی سازمان فقط شروع کار است و میبایست بخش ستادی (تولید، تکمیل و صدور صورتحساب و… ) و عملکردهای تحلیلی (ذخیرهسازی دادهها و ارسال اطلاعات مشتریان به بخش اجرایی) را نیز در بر گیرد.
- مدیریت ارتباط با مشتریان از طریق کانالهای ارتباطی متعدد، نیازمند زیرساختهای تکنیکی صحیحی میباشد تا سازمانها را قادر سازد با مشتریانشان به صورت مداوم ارتباط برقرار نموده و حتی توانایی افزودن کانال ارتباطی جدید را بردن نیاز به تغییرات زیاد داشته باشد.
- ساخت یک استراتژی درست به منظور هدایت مشتریان به کانالهای ارتباطی مختلف (برادشاو و براش، ۲۰۰۱).
۲-۷-۲- عوامل اصلی موفقیت از دیدگاه توماس
توماس نکات اساسی را برای تضمین پروژه مدیریت ارتباط با مشتریان، به صورت ذیل بر میشمارد:
- تعریف صحیح مشکل سازمان،
- انتخاب حامیان (اسپانسرهای) اجرایی،
- داشتن تصویر کلی کار در ذهن،
- تأکید بر فرایندهای کاری بیش از فناوری،
- اجرای مدیریت تغییر،
- گرد هم آوردن گروه،
- انتخاب شرکای واقعی،
- انتخاب متدلوژی صحیح،
- آموزش کارکنان (توماس، ۲۰۰۴).
۲-۷- ۳- عوامل اصلی موفقیت از دیدگاه کینگ و برگس[۷]
عوامل اصلی موفقیت در مدیریت ارتباط با مشتریان به صورت زیر بیان میشوند:
حمایت مدیران عالی، توانمندی در مدیریت دانش، تمایل برای اشتراک گذاشتن دادهها، تمایل برای تغییر فرایند، آمادگی، از بعد فناوری، تغییر فرهنگ به سمت مشتریمداری، توانمندی در تغییر فرایند و توانایی یکپارچهسازی سیستمها (کینگ و برگس، ۲۰۰۸).
آدام لیندگرین[۸] و همکارانش (۲۰۰۶) نه عامل را برای موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری لازم میدانند که در شکل ۲۲-۲ نشان داده شده است.
|
|
شکل ۲-۲۱: عوامل موثر بر موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری (لیندگرین و همکاران، ۲۰۰۶) |
|
بعد از مطالعه ادبیات مربوط و با بهره گرفتن از جزئیات مدل مذکور برای تسهیل ارزیابی و سنجش هر یک از عوامل فوق شاخصهایی تعیین شد. در زیر هر یک از عوامل و شاخص آن ها را مشاهده میکنید:
۱: استراتژی مشتری: اقدام به انتخاب مشتری، تحلیل دوره حیات مشتری و طبقه بندی مشتریان و توسعه روابط با مشتریان با ارزش.
۲: استراتژی تعامل با مشتری: ثبت مشخصات مشتری، تحلیل نقاط تماس با مشتری، هماهنگی با استراتژی مشتری، توسعه کانالهای تعامل و کسب اطلاعات از مشتری.
۳: استراتژی خلق ارزش: بهبود کیفیت برای افزایش سهم بازار، شناسایی نیازهای مشتریان، بهبود مستمر فعالیتها جهت ایجاد ارزش افزوده.
۴: فرهنگ: ایجاد فرهنگ مشتری محوری در سازمان، ایجاد فرهنگ سازمانی تطبیقپذیر و پاسخگو به تغییر، پاکیزگی و طراحی اداره.
۵: افراد: سیستم پاداش مناسب، کارکنان توانمند، مشارکت کارکنان، رضایت کارکنان، آموزش کارکنان، پشتیبانی، تعهد و درگیری مدیریت ارشد.
۶: ساختار سازمانی: تیمهای فرآیندی و متمرکز بر مشتری، یکپارچگی فرا وظیفه ای و ارتباطات بین واحدی، تعریف رویه، ارائه استاندارد.
۷: فناوری اطلاعات: زیر ساخت IT، یکپارچگی تکنولوژیکی و بین سیستمها، برنامه کاربردی (عملیاتی)، استفاده از ابزارهای تحلیلی، استفاده از ابزارهای مشارکتی، مدیریت اطلاعات، مدیریت تماسهای مشتری.
۸: فرایند: کیفیت خدمات و محصولات و فعالیتهای سازمانی، یکپارچگی فرآیندها، هدفگذاری، خوشآمدگویی، کسب آشنایی، توسعه مشتری، مدیریت مشکلات و بازگردانی.
۹: مدیریت دانش و یادگیری: قابلیت یادگیری پویا، رویههایی برای ایجاد دانش مشتری، رویههایی برای به اشتراک گذاری دانش مشتری، رویههایی برای بکارگیری دانش مشتری، بازنگری دانش مشتری و به روز رسانی آن.
عوامل حیاتی در موفقیت[۹] به عنوان ویژگیها، شرایط یا متغیرهایی هستند که چنانچه به درستی پشتیبانی و مدیریت شوند، میتوانند اثر قابل ملاحظهای بر موفقیت شرکتی که در صنعتی خاص رقابت میکند داشته باشد. مدل CSF جهت شناسایی و اولویت بندی نیازهای کسب و کار و سیستمهای فنی استفاده میشود. همانطور که سامرز و نلسون[۱۰] در سال ۲۰۰۱ ادعا می کنند CSF نمونههای ثابتی هستند که به توسعه مرزهای بهبود فرایند کمک نموده و اگر بر حسب اهمیت در هر مرحله از پیادهسازی مورد نظر قرار گیرند، اثر بیشتری خواهند داشت.
آدام لیندگرین (۲۰۰۶) و ال - ای - مندوزا (۲۰۰۷). از یک دیدگاه کل نگر برای تعیین همه عوامل کلیدی موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری استفاده کرده اند. آدام لیندگرین و همکارانش (۲۰۰۶) مدلی را برای ارزیابی مدیریت ارتباطات ارائه دادهاند که در برگیرنده ابعاد کلیدی مدیریت ارتباط با مشتری میان یک سازمان و مشتریانش میباشد. براساس تحقیق لیندگرین ۱۰ عامل کلیدی در پیادهسازی موفق مدیریت ارتباط با مشتری عبارتند از: افراد، فرهنگ، فرایند مدیریت ارتباط، مدیریت دانش، تکنولوژی اطلاعات، سازمان، استراتژی نام تجاری، استراتژی مشتری، استراتژی تعامل با مشتری و استراتژی ایجاد ارزش.
مندوزا و همکارانش نیز در سال ۲۰۰۷ مدلی مبنی بر عوامل کلیدی موفقیت (CSFs) پیادهسازی استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری پیشنهاد نمودند که مورد تصدیق قرار گرفت و به عنوان مدلی معتبر تأیید شد. این مدل از ۱۳ عامل به همراه ۵۵ شاخص جزئی آن ها تشکیل شده است که میتواند به عنوان راهنمایی برای سازمانهایی که قصد پیادهسازی استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری را دارند استفاده شود. این عوامل ۳ بعد کلیدی از هر استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری را پوشش می دهند: عامل انسانی، فرایند و تکنولوژی. در جدول۸-۲ میتوانید اطلاعات بیشتری از این مدل مشاهده نمود. برای موفقیت در زمینه مدیریت ارتباط با مشتری، شرکتها باید گامهای زیر را بردارند:
۱: تعریف نیازمندیهای شرکت، شناسایی مسایل و راهکارهای آن ها و تصمیم بر چگونگی پیادهسازی آن راهکارها.
۲: مذاکره با مشتریان و کارکنان و اطمینان از پذیرش کارکنان، خدمات بهتر به مشتریان برای حفظ وفاداری آن ها. ارائه محصولات سودآور که انتظارات آن ها را برآورده میسازد، تغییر از محصول محوری به مشتری محوری، ایجاد روابط بلندمدت و دو طرفه سودآور با همه ذینفعان.
۳: تشویق ارتباطات بین واحدی و پشتیبانی در سطح شرکت. اختصاص یک مدیر ارشد مشتری[۱۱] و سیستم پروژه مدیریت ارتباط با مشتری. سرمایه گذاری در ابزارهای تحلیلی.
۴: انتخاب محصولی با خصوصیات زیر:
الف) تکنولوژیای که تمایز در مبارزات بازاریابی را تسهیل می کند.
ب) معماری مدیریت ارتباط با مشتری که کانالهای فروش موجود و آینده را مدیریت نماید.
۵: یکپارچه نمودن سیستمهای جلوی باجه با فرآیندهای داده کاوی پشت باجه برای دید واحد از مشتری. تنها باید از داده های مرتبط با مباحث کسب و کار استفاده کرد و هر جا لازم است از داده های دیگر استفاده نمود.
۶: ایجاد یک انبار داده مرکزی برای دادههای جدید و قدیم، داده کاوی و تحلیل آن ها، ایجاد مدلهای داده مختلف برای راهکارها، استاندارد کردن دادهها برای کاهش مشکلات استخراج داده و استفاده از دادههای با کیفیت.
۷: مکانیزه نمودن فرایند تصمیم گیری و نظارت بر تغییر رفتار مشتری به وسیله عوامل هوشمند در جهت پیش بینی رفتارهای کلیدی مشتری.
۸: استفاده از تحلیل خوشهای برای کشف دیدگاههای مشتریان جدید و بهبود حفظ مشتری از طریق مدلهای پیش بینیکننده.
۹: ساخت، سنجش و بکارگیری مدلهای تحلیلی.
۱۰: شروع تغییر رفتاری برای مبارزات تبلیغاتی سودآور با خدمات رویدادی.
۱۱: تعریف اهداف واضح و قابل سنجش کسب و کار برای هر فاز و محدود کردن سرمایه گذاری با نظارت بر .ROI
۱۲: شکستن اهداف کلی به اهداف جزئیتر برای نظارت بر پیشرفت آن ها.
۱۳: الگوگیری رضایت مشتری قبل از پیادهسازی. یادگیری از اشتباهات و موفقیتهای مبارزات برای کمک به بهبودهای آینده.
۱۴: تحلیل پایگاه داده مشتری.
جدول ۲-۹: عوامل کلیدی موفقیت از دیدگاه مندوزا و همکاران (۲۰۰۷)
ردیف |
عوامل کلیدی موفقیت |
تکنولوژی |
فرایند |
افراد |
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳
|
حمایت و پشتیبانی مدیران عالی رتبه
ایجاد تیمهای چند وظیفه ای
تعریف اهداف
انسجام میان بخشهای داخلی
ابلاغ استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری به کارکنان
تعهد کارمندان
مدیریت اطلاعات مشتری
خدمات مشتریان
اتوماسیون فروش
اتوماسیون بازاریابی
حمایت از مدیران عملیاتی
مدیریت تماس با مشتری
یکپارچگی سیستمهای عملیاتی
|
X
X
X
X
X
X
X
|
X
X
X
X
X
X
X
|
X
X
X
X
X
X
X
X
|
[۱] Freeman
[۲] Passive
[۳] Active
[۴] Interactive
[۵] Automation
[۶] Bradshaw & Brash
[۷] King & Burgess
[۸] Lindgreen
[۹] critical success factors (CSF)
[۱۰] Somers & Nelson